آقا ارشیاآقا ارشیا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
اجی پانیااجی پانیا، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 38 سال و 1 روز سن داره
بابابابا، تا این لحظه: 45 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره
آجی زهراآجی زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
الناالنا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
محمد ماهانمحمد ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
زبان اموزی پانیازبان اموزی پانیا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ارشیا و پانیا گلای ناز مامان

جایزه

امروز از مهد که اومدی کلی ذوق داشتی و می گفتی که جایزم از اداره اومده. ولی انگار آتاری دستی( به قول خدودت تبلتم) که دایی محمد واست گرفته بود از جایزت برات بیشتر جاذبه داشت. چون از راه نرسیده و جایزت رو باز نکرده رفتی سراغش.       ...
20 بهمن 1393

جشن 22 بهمن

امروز بعد از اینکه رفتی مهد حدود ساعت 9 من هم اومدم مهدتون تا جایزت رو برات بیارم. بعدش رفتم کافی نت و حدود ساعت 10.5 باباجون زنگ زد که ما توی خیابون هستیم و حاضر باش تا بریم ارشیا رو هم برداریم و بریم خونه. من گفتم برونم و قرار شد من هم بیام مهد تا بیان دنبال جفتمون. وقتی اومدم دیدم واستون جشن گرفته بودن و صورت هاتون رو نقاشی کرده بودن. این دفعه دیگه تا من رو دیدی دیگه بغض نکردی و سپهر رو هم اوردی و بهم معرفی کردی و بعدش هم با هم رفتیم خونه باباجون. امروز اجازه ندادی صورتت رو بشورم.   ...
19 بهمن 1393
1